کوروش صفی نیا *
گالری گلستان برایم تصویر آشنایی است که از 15 سال پیش تا امروز همراهم بوده و در ذهنم پررنگ تر شده است. همان نمای بیرونی سبز رنگ در یکی از پیچ و خم های محله دروس که بارها برای رسیدن به آن مسافتی طولانی را راه رفته ام. هر بار پیش از هل دادن درِ شیشه ای و وارد شدن خدا خدا کرده ام که او را، لیلی گلستان را، بیابم که سر جای همیشگی اش نشسته است و تند تند می نویسد.
گالری گلستان برایم خاطره ده ها نمایشگاه گروهی و انفرادی است و هیجان در معرض قضاوت قرار گرفتن. هیجان فروختن نقاشی که هر بار آن به شیرینی دفعه اول است و شنیدن صدای پرانرژی لیلی گلستان از پشت تلفن که معطلش نکرده و خبرهای خوب دارد و دریچه ای که رو به آینده باز می شود.
گالری گلستان و لیلی گلستان برایم تصویری تفکیک ناپذیر است. می توانم ساعت ها کنارش بنشینم و لذت یا بهت و حیرت کتاب های زندگی ام را با او تقسیم کنم. یا به خاطرات او درباره آدم هایی گوش کنم که برایم اسطوره هایی دور از دسترسند.
اگر بخواهم خود را با غم غربت یا حسرت سالیان گذشته عمر واسپارم، بی تردید خاطره گالری گلستان از بهترین دستاویزهاست. نمی دانم آیا هنوز جمع آن پیران سرخوش شب های افتتاح به راه است یا نه.
هنوز گه گداری سر و کله علی گلستانه پیدا می شود که اول سرکی از پشت پنجره بکشد و بعد بیاید داخل و به شیوه ای که تنها خاص خود اوست، رک و بی تعارف جاهایی از نقاشی ات را که دوست ندارد نشانت دهد. مشتری نقاشی هیجان زده ای که به ناگه داستان غریبی را (که تو روحت از آن خبر ندارد) در پس نقاشی ات کشف کرده و تا تاییدت را نگیرد دست برنمی دارد و حکایت همه آن دوستی های دل انگیزی که نطفه اش، در همین سالن سپید ساده و در حضور دائم تابلوهای آویخته به دیوارها بسته شد...
گذشته از تمام خاطرات شخصی من با نقاشانی که به مسافران گذری یا دائمی این مکان تبدیل شدند، گالری گلستان اصالت خود را از پشتوانه بیست سال کار به معنای واقعی کلمه، اخلاقیات خدشه ناپذیر، و ایمان راسخ لیلی گلستان به آینده ای بهتر می یابد.
شاید نگاه کردن به یک تصویر از فاصله دورتر به درکی تازه یا عمیق منجر شود. تردیدی ندارم که گالری گلستان نقشی پر رنگ در حافظه نسلی دارد که هنر را تنها وسیله ممکن برای رنگ دادن به روزگار خود یافته بود. مسیر سنگلاخی که به سعی و تلاش طی شد و ادامه آن آرزوی قلبی من و بی تردید همه آنهایی است که تکه های این فرهنگ مشترک را در قلب و ذهن خویش دوخته اند.
* نقاش جوانی که در 18 سالگی اولین نمایشگاهش را در گالری گلستان برگزار کرد و خیلی زود محبوب مخاطبان شد. حال در سوئد زندگی می کند و در آنجا نقاشی بسیار موفق است.