لیلی گلستان
چند روزي است كه از رسانهاي شدن ماجراي دزدي امين الاموال دفتر هنرهاي تجسمي و خروج چند اثر از گنجينه اين دفتر ميگذرد. اين اتفاق با واكنش و اعتراض تعداد زيادي از هنرمندان روبهرو شد و در اين ميان «مجيد ملانوروزي» - مدير دفتر هنرهاي تجسمي- البته اصرار دارد كه بگويد اين اتفاق سرقت نيست و خيانت در امانت تلقي ميشود. به هر روي تعدادي اثر هنري از اداره كل هنرهاي تجسمي خارج شده بود، اين آثار ۱۵ سال به همراه آثار ديگري از موسسه هنرهاي تجسمي در انبار اداره كل هنرهاي تجسمي نگه داشته ميشدند و
امين الاموال چند اثر را به فروش رساند، البته حالا آن آثار به اداره كل هنرهاي تجسمي برگردانده شده است، اما اين چيزي از بياعتمادي هنرمندان و مردم كم نميكند و اين تفكر كه ممكن است هر لحظه اين اتفاق بار ديگر رخ دهد. «ليلي گلستان» - مترجم و مدير گالري گلستان- در اين زمينه يادداشتي نوشته است:
شرح ماجرا: خبردار شديم (البته خيلي دير) كه تعدادي اثر هنري از انبار اموال در وزارت ارشاد، مركز هنرهاي تجسمي توسط صاحب جمع اموال دزديده (يا به قولي، كه قول درستي هم هست، خيانت در امانت شده) و بعد فروخته شده است.
--- رسانهاي شدن موضوع بعد از شايعات بسيار و از جانب خبرنگاران بود و نه از جانب مسوول مركز هنرهاي تجسمي.
كه درستتر اين بود كه پيش از هر شايعهسازي (كه در تهران بازار بسيار گرمي دارد) خود مدير محترم مركز، آن را رسانهاي ميكردند. صحبتهاي ايشان خيلي خلاصه بود و ميطلبيد كه شرح ماجرا را درست و حسابي تعريف كنند. مجمل و خلاصه بود و جا ميگذاشت براي اينكه اول و آخر قصه را خودمان بسازيم كه البته به نفع ايشان تمام نميشد كه نشد.
--- بنا به گفته مدير مركز هنرهاي تجسمي، چند سال پيش در دوره مديريت آقاي سميع آذر در موزه هنرهاي معاصر تهران، با حضور تعدادي از اساتيد كه در آن ميان نام استاد آغداشلو هم برده شد (شايد براي محكمتر كردن و اعتبار بخشيدن به اين جلسه) جلسهاي تشكيل شد براي اينكه تعدادي از آثار گنجينه را كه كيفيت هنري كمتري دارند از مجموعه خارج و تحويل وزارت ارشاد دهند تا از آن پس جزو اموال آن وزارتخانه محسوب شوند و آثار انتخاب شدند. از هنرمنداني چون زندهرودي، اعتمادي، بهمن محصص، اردشير محصص، مافي! و... و نقل و انتقال انجام گرفت و به گفته ايشان اسناد هم موجود است كه هنوز ارايه نشدهاند.
حالا چرايي اين تصميم و پرسش در اين باب ميماند در قالب سوالي از آقاي سميعآذر كه انشاءالله توضيح كافي و شفاف براي تنوير افكار عمومي خواهند داد. (البته اگر به تنوير افكار معتقد باشند) كه با شناختي كه از ايشان و خدمتهايي كه براي هنرهاي تجسمي در هنگام مديريتشان در موزه ارايه كردهاند، فكر ميكنم توضيح كافي خواهند داد.
--- آقاي ملا نوروزي، مدير موزه و مركز هنرهاي تجسمي گفتهاند كه يكي از خريداران كار خريداري شده را به مركز آورد براي قيمتگذاري و ما آنجا متوجه دزدي شديم.
اما خريدار جور ديگري ميگويد. او ميگويد داشتيم كاتالوگ مربوط به آثار زندهرودي را ورق ميزديم تا عكسي از او براي بروشوري كه ميخواستيم چاپ كنيم، پيدا كنيم كه برخورديم به يك نقاشي كه خودمان چند روز پيش خريداري كرده بوديم و زير عكس نوشته بود از مجموعه موزه هنرهاي معاصر تهران. فورا موضوع را با معاونت هنري و مدير موزه در ميان گذاشتيم. (كه اگر اينچنين بوده باشد آفرين به اين گالريدار. كه البته اين سوال براي هر كسي پيش ميآيد كه اگر چنين نميكرد آيا هرگز اين دزدي معلوم ميشد؟)
و بعد اين سوال پيش ميآيد كه: آيا اين خائن در امانت پيش از اين باز هم از اين كارها نكرده بوده است؟... حتما بايد پي اين موضوع هم گرفته شود.
--- چرا گالريدارها و چند نفر ديگر كه اين خريدها را انجام دادهاند سكوت اختيار كردهاند؟ اين سكوت ميتواند در جو خراب الان به اين معنا شود كه ميدانستهاند آثار دزدي است و خريدهاند. كه البته بايد در اينجا زبانم را گاز بگيرم.
پس بهتر است زبان از كام برگيرند و در سخن بگشايند. به خصوص وقتي كه مدير مركز در مصاحبهاي با لحني كمابيش طعنهآلود ميگويد آنها چرا خريدند! و به اين شبهه ناخواسته دامن زدند.
--- حالا شنيده شده كه خائن در امانت را باز داشت كردهاند و همكارش را هم و آثار را از خريداران باز پس گرفتهاند و بعد سارقان را آزاد كردهاند كه آپارتمانهايي را كه از اين فروش خريدهاند، بفروشند و پول خريداران را پس بدهند كه با اين وضع خراب بازار مسكن حالا كي وصال دهد الله اعلم.
حالا به عنوان گالريداري كه حدود ٣٠ سال تجربه دارم و در مكاني نشستهام كه دري باز است به روي هر طبقه و هر صنف و هر اخلاق و هر منشي و در هفته دستكم بيست اثر با كيفيت براي فروش به اين مكان عرضه ميشود، بايد عرض كنم كه:
به هنگام ارايه يك اثر ارزانتر از قيمت اصلياش براي فروش، بهتر نيست به جاي خريد فوري، كمي شك كنيم. اينجا هايدگر و ديويد هيوم و كل مكتب شكاكيت ميآيند به كمك ما. يا دستكم پيشينه اثر را از فروشنده بخواهيم و باز هر آنچه ميگويد را باور نكنيم.
آيا بعد از اين همه سال كار، آدم شناس نبايد شده باشيم؟ چطور ممكن است به كارگر يك گالري كه به گفته گالريدارش از انبار او آثاري را دزديده و به قوه قضاييه هم معرفي شده و حالا دفتر و دستكي در جهت دلالي آثار هنري باز كرده و در اين دزدي انگار فروشنده اصلي يا نهايي بوده است، اعتماد كرديد؟
تمام اين نابسامانيها برميگردد به بلبشوي درون سازماني ما و نداشتن تشكل صنفي يا اتحاديه گالريدارها و البته ساده و سهلانگاري مركز هنرهاي تجسمي.
به عنوان فردي كه ساليان سال است در اين درياي متلاطم و توفاني دارم غوطه ميخورم اما چون شنا خوب بلدم (در دوازده سالگي قهرمان شنا بودم و خوشبختانه هنوز نه توانستهاند سرم را زير آب كنند و نه غرق شدهام،!)، نهايت تاسف خودم را از اين داستان پر از اشك چشم اعلام ميدارم و اميدوارم دوستان (چه آن سوي قضيه و چه اين سوي قضيه) تصميم بگيرند كه شفاف حرف بزنند و شرح قضايا را درست و راست بگويند، حتي اگر به نفعشان تمام نشود، با اين اميد كه موفق شوند جلوي شايعات بدتر از اينها را بگيرند. چون هم به نفع اعتبار زير سوال رفته ما است و هم به نفع اعتبار زير سوال رفته مركزهنرهاي تجسمي.
خداوند همه ما را به راه راست هدايت كند. الهي آمين.