گالری گلستان
  • نمایشگاه اکنون در آنلاین 1
  • نمایشگاه اکنون در آنلاین 2
  • نوشته ها و مصاحبه ها
  • برگزاری نمایشگاه
  • نمایشگاه ها
  • اکنون در آنلاین 1
  • اکنون در آنلاین 2
  • آینده
  • گذشته
  • navigation seperator
  • جستجو و سفارش اثر
  • فهرست هنرمندان
  • درباره ما
  • تماس
ENGLISH
ماركز، ماركز عزيز!

لیلی گلستان

 

هيچ وقت، هيچ وقت، هيچ وقت آن صحنه «گزارش يك مرگ» را از ياد نخواهم برد. صحنه يي كه مرد به شهرش برمي گردد، بعد از سال هاي سال و سراغ زن مي رود كه حالاپير شده و موهايش به سفيدي مي زند و پشت چرخ خياطي نشسته و مرد در كيفش را باز مي كند و انبوه دو هزار نامه يي را كه زن طي 17 سال برايش نوشته بود و او هرگز بازشان نكرده بود، جلوي پاي زن مي ريزد. و مي گويد: «اين هم من.»
    هنوز هم، هنوز هم كه به 70 سالگي نزديك شده ام با به ياد آوردن اين صحنه، صداي تاپ تاپ قلبم را مي شنوم... مي شنويد؟ ديديد چه تند مي زند؟ مرد بالاخره بازگشت. اين را از نگاه زن فهميديم. و زن هميشه مي دانست كه روزي اين اتفاق خواهد افتاد. ما هم مي دانستيم.
    ماركز جوري مي نوشت كه همه صحنه را مي ديديم. ماركز جوري مي نوشت كه هرگز فكر نكرديم تخيل است. تخيل را واقعي مي ديديم. تخيل را حس مي كرديم. هماني را كه با ملحفه ها رفت بالاو رفت بالاتر... همان رمديوس خوشگله كه رفت و ديگر برنگشت. بالارفتنش را باور كرديم. و آن قصه كوتاه درخشان كه تيغ دسته گل اهدايي در روز عروسي به انگشت عروس مي رود و... خون مي آيد و خون مي آيد تا مي ميرد. «خوني كه مي چكد، مي چكد، مي چكد...»
    در «بوي درخت گوياو» كه مصاحبه يي بلند با ماركز بود، او را بيشتر شناختيم و بيشتر دوستش داشتيم. جوري بود كه انگار به ما نزديك است. انگار از خودمان است.
    ماركز عشق را خوب مي شناخت و در هر كتابش نوع تازه يي از آن را برايمان تعريف مي كند. «عشق سال هاي وبا»، «صد سال تنهايي»، «گزارش يك مرگ» و در تمامي قصه هاي كوتاهش حس عشق موج مي زند. ديگر ماركز نداريم. ديگر ماركز نيست تا بنويسد. و تاريخ ادبيات تا ابد كمبود او را حس خواهد كرد. بدجوري هم حس خواهد كرد. و حس خواهيم كرد.

دسته بندی
مصاحبه ها
نوشته های لیلی گلستان
نوشته های دیگران
عناوین
انصاف نيست
نامه سرگشاده به پروانه سلحشوري
آقاي روحاني تشريف داريد؟
روايت ليلي گلستان از اولين اكسپوي هنرهاي تجسمي تبريز
خواستم، شد.
ليلي گلستان اعلام كرد به چه كسي راي مي‌دهد
كافه نادري در دو قاب
درباره‌ي رفتن آقاي جنتي و باقي قضايا
نامه‌ي اعتراضي ليلي گلستان به رياست جمهور
دل‌نوشته ليلى گلستان در سوگ عباس كيارستمى
چرا هيچ كس شفاف نيست؟
عريضه‌اي نه‌چندان مطول، اندر باب قصه پرغصه كتب اربعه اين كمينه
صبور باشيد، صبوري همراه با لبخند
شواليه‌اي بدون‌نيزه و سپر هستم
الو، الو، اين جا تهران
اندر بابِ حكايتِ مترجمي كه منتظرِ هزاره‌ي بعدي است
سه قصه و ماركو گريگوريان
چهار اپيزود از صدها اپيزود يك زندگي
ماركز، ماركز عزيز!
خود زندگي بود

آدرس: دروس، خیابان شهید کماسایی، شماره 34

تلفن: 22541589

ایمیل: info@golestangallery.com

© 2014 Tanin.netAll rights reserved. No parts of this site maybe reproduced without our permission.
معرفی کتاب
زندگي جنگ و ديگر هيچ
نویسنده: اوريانا فالاچي
ناشر: موسسه انتشارات اميرکبير

گلستان در رسانه ها
نقاشي هايي با عنصر خيال پردازي
گفت و گو با لیلی گلستان به بهانه نمایش آثار مسعود کیمیایی