هوشنگ معتمدیان (متولد خرداد 1309 در تهران) در رشتهی مهندسی مخابرات تحصیل کرده است. او پیش از انقلاب در شرکتهای گوناگون در همین رشته مشغول به کار بوده تا اینکه شرکت خصوصی خودش را به نام "رادکام" تاسیس کرد. بلافاصله بعد از انقلاب با بهم خوردن شرایط و دگرگونی اوضاع اجتماعی، شرکت رادکام هم ورشکست شد و معتمدیان به اتهام طاغوتی بودن شغلی به دست نیاورد و مجبورشد چند سالی به عنوان راننده تاکسی و مینی بوس امرار معاش کند. سر انجام سالها بعد او توانست به عنوان مهندس ایمنی در شرکتهای نفتی، مانند توتال، مشغول به کار شود.
او نقاشی را به صورت خودآموخته پیش برده است و به طور پیوسته و طبیعی چند موضوع محدود را مکرراً نقاشی کرده است. موضوعات دین مسیحیت به طور عجیبی مورد علاقه ی او بوده است. عناوینی چون "شام آخر" و "آدم وحوا". از طرف دیگر علاقه عجیب او به کوه دماوند باعث شده که دماوند چون ترجیع بند، پس زمینهی اکثرنقاشی های او باشد.
در این سالها او به پرتره سازی خانواده و نزدیکان نیز مشغول بوده است. پرترههای که در سادهترین شکل، لحظهایی پوچ یا بی اهمیتی را نمایش می دهند.
معتمدیان هیچوقت نه خودش را نقاش میدانسته و نه تمایلی به نمایش آنها داشته است.